یادداشت سردبیر
بیش و پیش از هر موضوعی، آنچه مبرهن مینماید آن است که حال مردم خوب نیست. روزگار تمام مردم با هرگونه عقیدهی مذهبی و نگاه سیاسی سیاه گشته و دلها نگران؛ اما دقیقا در همین شرایط دوست و دشمن به هم میتازند و با متهم کردن یکدیگر یا فخرفروشی با ادعای شاخ بودن و ادای مبارزه، باعث کدورت و تفرقه و درنتیجه ضعف عمومی میگردند.
مردم خستهاند، خستهتر از آن که مطالباتشان را بتوان محدود در مشکل با حجاب اجباری دانست. نگاهی ولو سطحی و اجمالی به چهل سال گذشته بهوضوح نشان میدهد که هرسال از سال قبل بدتر بوده و به قهقرا رفتهایم.
بیتفاوتی به مشکلات مردم و بیاعتنایی به دغدغههایشان اولین و بزرگترین مشکل این مردم است اما روسری را با استفاده از اشتباهات هیجانی معترضین، پیراهن عثمان کردهاند و انگار نه انگار که خیل عظیمی از این جمعیت، گرسنه و بیکارند و در تامین بدیهیترین نیازهای فردی و خانواده درماندهاند.
درد این مردم روسری نیست، توسری و ترس از بیان هرگونه مطالبه و حرفی است. بالا رفتن از پلههایی است که نماد میزان را بر سر در خود به رخ میکشد و نهایت بیعدالتی را در حقشان روا میدارد. دردشان عزیزان بیمارشان است که به علت عدم دسترسی به داروهای لازم، جلوی چشمانشان به مرگ سلام میدهند. خشمشان از مسئولینی است که کوچکترین مسئولیتی درقبال مشکلات مردم به دوش نمیکشند، مشکلشان با مدیری است که از مدیریت جز مأموریت و جلسات متعدد با معاونینی که همه از خویشانش هستند نمیداند.
گشت ارشاد میگذارید اما چنان وضعیت اقتصادی را رقم میزنید که نوامیس این سرزمین برای تامین حداقل نیازهای زندهماندن ناچار به کشف حجاب از کل بدن خود میگردند.
این مردم نمیدانند به کجا و آغوش چه کسی پناه ببرند اما به جایی رسیدهاند که حس میکنند فقط باید بگریزند از این تالاب و خود را برهانند.
آنچه بزرگان دین و امثال آیتالله بروجردی از آن هراس داشتند و حذر میدادند و گاهی روی بر میگردادند از موسسین این نظام، همین دینزدگی مردم بود، همین دردی که جوانان و نوجوانان تمام مشکلات و گلایههای بهحق خود را از چشم و دامان کسانی بدانند که لباس پیامبر مهربانیها را به تن دارد.
من یک مادرم، یک نفر از همین مردم که به غایت خستهام از ناملایماتیهای جامعه و حقوق تضییعشدهام، خشمگینم از شرمندگیام نزد خانواده و هراسناک از آیندهی نامعلوم فرزندم.
بترسید و به خود بیایید. این مردم دست نوازش میخواهند و گوش شنوا و دل همراه، همین.
از ما هستید، پس با ما باشید و برای ما.