یک سال و نیم پیش و از همان زمان که ویدیویی کوتاه از بازی امیر آقایی در «شنای پروانه» منتشر شد، صحنه بهگونهای بود که انگار کسی آن را با گوشی تلفن همراه از کاراکتر هاشم (با بازی آقایی) ضبط کرده است. انتشار این صحنه، اقدام هوشمندانهای از سوی سازندگان فیلم بود به طوری که از همان زمان میشد حدس زد که آقایی برای بازی در این نقش، بخت قابل توجهی برای نامزدی و حتی کسب سیمرغ بلورین خواهد داشت. این پیشبینی بهخصوص بهخاطر تیپی بود که در این صحنه از شخصیت هاشم در ذهن تماشاگر تثبیت میشد. اشتباه نکنید. این حرف به معنای زیر سؤال بردن کیفیت بازی آقایی نیست. اما نقش هاشم به چند دلیل، از آن نقشهای تیپیک – در سطح سینمای ایران – کمیابی است که بازیگر را از همان ابتدا چند قدم از دیگر رقبا پیش میاندازد.
اولاً کاراکتر هاشم، با مهمترین نقشآفرینیهای آقایی در این سالها یک تفاوت عمده دارد. آقایی پیش از این چند بار نشان داده بود که بازیگر مناسبی برای بازی در نقش آدمهای عصبی و خشن است؛ خصوصیتی که در همان ویدیوی کوتاه حضورش در نقش هاشم هم به چشم میخورد و پس از تماشای فیلم هم به این نتیجه میرسیم که با یکی از بیرونیترین بازیهای آقایی مواجهایم. با این وجود ماندگارترین بازیهای او (از جمله در «سعادتآباد» و دو همکاری مشترکش با وحید جلیلوند در فیلمهای «چهارشنبه 19 اردیبهشت» و «بدون تاریخ بدون امضا» ) در نقش آدمهایی متعلق به طبقه متوسط یا متوسط به بالای جامعه رقم خورده بود در حالی که در «شنای پروانه» ، آقایی نقش یک «گنده لات» را ایفا میکند. این بار قرار نیست آقایی خشم خود را مخفی کرده و بهتدریج بروز دهد؛ قرار نیست او فردی «جنتلمن» بهنظر برسد. اتفاقاً برعکس، این بار آقایی باید تا میتواند زمخت و خشن باشد و با لحنی متفاوت با آنچه از او به یاد میآوریم صحبت کند. همین تفاوت، اولین پایه برای پتانسیل بالای دیده شدن آقایی را در این نقش ایجاد میکند. ایفای نقش هاشم تصویر آشنای امیر آقایی را در هم میشکند و این فرصت را در اختیار او قرار میدهد تا تصویری تازه از خود به تماشاگر عرضه کند. چهکسی میتواند انکار کند که چنین اتفاقی– البته به شرطی که بازیگر تا حدی توانمند باشد که گلیم خود را از آب بیرون بکشد – میتواند منجر به واکنشهایی مثبت از جانب منتقدان، داوران و تماشاگران شود؟
این شخصیت، همچنین یک فرصت مغتنم دیگر در اختیار آقایی قرار داد. هاشم از جمله شخصیتهای نهچندان پرتعدادِ سینمای ایران است که برونگرایی و استفاده مداوم از حرکات بدن از سوی بازیگر برای بیان عواطف و درونیاتاش نهتنها اغراقشده جلوه نمیکند بلکه انگ شخصیت است. او رییس گردنکلفتهای محله است و بازی آقایی، در عین حفظ ویژگیهایی که باید بیانگر خاستگاه طبقاتی شخصیت باشد، باید بر جنبه رییسمآب شخصیت هم تأکید کند و یکی از بهترین راههای رسیدن به این هدف، استفاده از حرکات اجزاء دست و صورت برای بازتاب قلدری و میل شخصیت به ریاست است. آقایی هم بهدرستی از این فرصت برای پروراندن شخصیت استفاده میکند.
نکته کلیدی دیگر این است که تیپ بازآفرینیشده توسط آقایی در «شنای پروانه»، در عین تفاوتهای ذکرشده با نقشآفرینیهای نمونهای این بازیگر و همینطور تیپهای معمول سینمای ایران، دارای یک جنبه آشنا برای عموم هم هست. از همان زمان انتشار ویدیوی کوتاه بازی آقایی، بارها به این اشاره شد که شخصیت هاشم در «شنای پروانه» یادآور یک چهره مشهور بیرونی است. در چنین شرایطی، ممکن است در نگاه اول چنین به نظر برسد که آقایی – در مقایسه با دیگر بازیگران فیلم از جمله جواد عزتی، پانتهآ بهرام و علی شادمان – کار سادهتری برای ایجاد ارتباط با تماشاگر پیش رو دارد. چرا که مخاطب از همان ابتدا تیپ کلّی مرتبط با کاراکتر را شناسایی کرده و همین به نزدیکی میان شخصیت و تماشاگر کمک میکند.
اما مجموعه این شرایط، همچون سکهای با دو رو است. جنبه مثبت ماجرا همان مواردی است که ذکر شد. خلق کاراکتری با ویژگیهای ذکرشده به دیده شدن هر چه بیشتر نقشآفرینیِ بازیگر کمک میکند اما این قضیه یک روی منفی هم دارد: این امکان وجود دارد که اکثر توجهات به ویژگیهای تیپیک نقش جلب شود و در این میان، ظرافتهای اصلی کار بازیگر در خطر کمتوجهی قرار گیرد. این، اتفاقی است که در دوره جشنواره فجر تا حدی برای بازی هوشمندانه آقایی هم رخ داد. بخش مهمی از نظرات مطرحشده در مورد بازی آقایی محدود به موفقیت او در بازآفرینی یک تیپ آشنا شد در حالی که آقایی از این مرحله فراتر رفته و هاشم را به شخصیتی چندبُعدی و قابلدرک تبدیل کرده است.
واقعیت این است که «شنای پروانه» در مرحله فیلمنامه – به جز یک یا دو صحنه – فرصت چندانی برای نزدیک شدن تماشاگر به هاشم فراهم نمیکند. از همان ابتدای فیلم با خشونتی افراطی در رفتار هاشم مواجه میشویم که کار را برای همدلی تماشاگر بسیار سخت میکند. هاشم آشکارا کنترلی روی رفتار خود ندارد و همین امر، منجر به بروز یک فاجعه و قربانی شدن شخصیتی میشود که گناهی در وقوع حادثه محرک فیلم ندارد. در دقایق بعدی فیلم، تنها در صحنهای که هاشم به علاقه قلبیاش به پروانه اشاره میکند، تماشاگر این امکان را پیدا میکند که کمی به او نزدیک شود. در ادامه هم حقایقی را در مورد گذشته هاشم میفهمیم که مهر تأییدی است بر جایگاه او بهعنوان شخصیت منفی فیلم. در واقع روند منطقی حرکت داستان به سمتی است که هر چه جلوتر برویم، بیشتر از هاشم منزجر شویم. با این وجود آقایی در چند بزنگاه این تصویر را تلطیف و ما را در قضاوت در مورد هاشم دچار تردید میکند. یکی از مهمترین بزنگاهها، در اواخر فیلم است: جایی که هاشم درمانده شده و امیدی بهجز کمک برادرش، حجت (جواد عزتی) ندارد. ما و حجت اصل ماجرا را میدانیم. اما وقتی هاشم، در آخرین لحظات حضورش در فیلم، برادرش را در آغوش کشیده و بر سر او بوسه میزند، با شخصیتی روبهرو میشویم که قضاوت در مورد او کار چندان سادهای هم نیست. از یک طرف محبت او نمایانگر آخرین تلاشهای فردی از همه جا رانده است که به تنها امید بازماندهاش پناه میبرد و نه نشاندهنده مهر واقعی یک برادر. اما، از سوی دیگر، آقایی این صحنه را با چنان حسوحالی بازی میکند که میتوانیم رگههایی از عطوفت حقیقی برادرانه را هم در شخصیت احساس کنیم. همینجا است که شکل درست بازی بازیگر باعث میشود که دل تماشاگر، برای یک لحظه هم که شده، بلرزد و همهچیز را یکجانبه نبیند. بدون شک، حضور قابل ستایش آقایی در چنین صحنههایی، نقش بهسزایی در رنگ بخشیدن به فیلم و دور کردن آن از یک اثر تخت با شخصیتهای تکبعدی ایفا میکند.
جشنواره امسال، عرصه درخشش چند بازیگر مرد در نقشهای مکمل بود. جواد عزتی در «آتابای»، مجتبی پیرزاده در «تومان»، بابک کریمی در «سینما شهرقصه» و نوید پورفرج در «مغز استخوان» از جمله این بازیگران بودند که همگی نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شدند. حتی شاید بتوان به چند نقشآفرینی دیگر هم اشاره کرد که از این فهرست جا ماندند. سلیقه ما ممکن است به هر کدام از این بازیها نزدیک باشد. واقعیت این است که اگر هر کدام از این افراد برنده سیمرغ بلورین میشدند، جای چندانی برای خردهگیری باقی نمیماند. اما این ذرهای بازی حسابشده آقایی و شایستگی او را برای کسب سیمرغ بلورین زیر سؤال نمیبرد.