«روشن»، هشتمین فیلم ساخته روح لله حجازي، برنده جایزه بهترین فیلم برداری با مدیریت مرتضى نجفي و بهترین بازیگر نقش اول مرد با هنرنمایی رضا عطاران از فیلم های مورد توجه منتقدین در جشنواره امسال فیلم فجر بود . روشن فیلمی است بر اساس شخصیت مردی به نام روشن که عشق بازیگری و فیلم است اما در واقعیت بیکار است و همسرش به همراه دخترش از پیش او رفته اند . از طرفی دیگر درگیر تحویل خانه ثبت نامی اش  در مجموعه برج های سازمانی است که به نظر میرسد زمان زیادی از موعد تحویلش گذشته اما به پیش خرید کنندگان تحویل داده نشده است. داستان روشن به همین روشنی حول محور مسائلی میگذرد که انگار هیچ راه حلی برای آنها نمی شود یافت. اما فشار این بن بست فقط از طریق قصه به مخاطب منتقل نمی شود بلکه خود ساختار فیلم در تدوین و دکوپاژ نیز آشفته به نظر میرسد . سُر خوردن تصاویر فیلم از جایی در تخیلات روشن تا آنچه در واقعیت اتفاق می افتد گاه گیج کننده است و این ابهام به خصوص در سکانس آخر فیلم بیشتر مشهود می شود و این چفت و بست فیلم را تا حدی ضعیف کرده است، زیرا بیشتر شبیه یک ایده دقیق جا نیفتاده در فیلم است که می شود آن را از ضعف کارگردانی و تدوین یافت.  خصوصا که این فیلم به نوعی ادعای مؤلف بودن نیز دارد زیرا از قوانین ژانر تبعیت نمی کند و به وضوح می شود دید که کارگردان به دنبال پیدا کردن زبان سبکی خود در فیلم نیز هست که البته با اینکه رو بودن این تلاش برای یک فیلم حرفه ای ضعف محسوب می شود اما می توان گفت شجاعتی هم در عمق آن وجود دارد که قابل تأمل است. در عین حال خود شخصیت روشن هم شخصیتی غافلگیر کننده است . اما آنچه که باعث جذابیت روشن به عنوان کسی که فیلم بر محور شخصیت او شکل میگیرد جالب توجه است ، عکس العمل های روشن به اتفاقاتی است که برایش رخ می دهد. می شود با اطمینان گفت، انتخاب رضا عطاران برای ایفای این نقش انتخابی هوشمندانه بوده است؛ زیرا به وضوح می شود تلاش او را برای خارج شدن از شخصیت های غالب کمدی که در چند وقت اخیر کاری اش با آنها شهرت یافته را دید.

روشن شخصیتی درون گرا و تحت فشار که محبت اش سر نمیرود و تا آخر فیلم همچنان بسیار بسیار مهربان است. این نوع درون گرا ، ساکت و بی سر و صدا از حامل محبت بودن باعث می شود که عکس العمل های روشن بر اساس حدس های زودگذر و کلیشه روزمره تصویر مردان در سینمای قصه گوی ایران نباشد و کاراکتر متفاوت با تم های کلیشه ای کاراکتر های اعتراضی خلق شود . روشن یک معترض است اما یک معترض خشمگین یا عصبانی نیست او یک معترض ساکن ، منتظر و دقیق است. بدون اینکه از ته و توی ماجرا باخبر نشود فریاد نمیزند و حتی وقتی که از ته و توی ماجرا باخبر می شود نیز فریاد نمیزند.  او در واقع یک قهرمان تراژیک است قهرمانی تراژیک از نوع جدید ، شبیه هملت ، کسی که وقتی از مفسده باخبر می شود ،  می داند که باید یک تصمیم سخت بگیرد . به نظر می رسد این تصمیم سخت هم برای بازیگر این نقش و هم برای فیلم و فیلم بردارش نتایج درخشانی داشته است. رضا عطاران تصویری تازه از یک معترض برای ما آفریده است . از ایده خوب فیلمنامه و کارگردان در  پلانی که به شخصیت  فیلم مشهور راننده تاکسی اسکورسیزی اشاره می کند و فضاسازی که در فیلم برای این صحنه شده است بازی بسیار دقیقی از عطاران شاهدیم.  می شود بوی طنز تلخی را که شخصیت معترض یادآورنده تراویس بیکل به خود گرفته است را با بازآفرینی متحول شده عطاران دید. انگار که شبح این معترض در جای دیگری از جهان در تاریخی دیگر ظهور کرده اما متحول شده است. گلوله آتشی که در صحنه آخر از درهای ساختمان نیمه کاره با جماعت مسخ شده منتظر، عبور می کند تحول یافته همان راننده تاکسی معترض است. نکته قابل توجه و محل فرق این دو کاراکتر روشن و تراویس در عکس العملی است که به رنجی که بر آنها وارد شده نشان میدهند . با تاکید بر این تفاوت ، فیلم با نشان دادن این نکته در پلان هایی کوتاه اما تاثیر گذار به خوبی برای جا انداختن شخصیت روشن و در واقع مانیفست فیلم به عنوان یک فیلم معترض اجتماعی فضاسازی خلاقی انجام داده است و در عین حال دلیل ارادت روشن به سینما و عمق عشق او به بازیگری نیز از یک هوس زودگذر فراتر رفته و برای مخاطب جدی سینما از دور دستی تکان می دهد و جدیت بنیه شخصیت روشن کم کم از زیر ظاهر ساده و به نظر بی حواس او بیرون میزند.

 شاید تراویس برای ما کاراکتری بود که می توانستیم اعتراضش را بفهمیم اما نمی توانستیم اعمال او را تایید کنیم زیرا واکنش او از روی نوعی خامی ، تزلزل ، شتابزدگی و نا امیدی بود. اما روشن با تراویس یک فرق اساسی دارد با اینکه در عمل پدری است که دائما از فرزندش در بازی هایی که با او می کند میبرد اما همه ما می دانیم که این برنده شدن برای دادن درسی خاص به فرزندش یا روش تربیتی او نیست . برای مای مخاطب روشن است که او به خاطر بی پولی نمی تواند در صورت باخت برای دخترش لباس پرنسسی بخرد و به همین دلیل لازم است که واقعا او را در بازی ها ببرد . درد روشن از خامی یا نا امیدی یا نداستن قوانین دنیای آدمهای بالغ نیست بلکه دقیقا بر عکس به خاطر این است که آدمهای بالغ به وعده ها و مسوولیت هایشان وفادار نمانده اند و باخبری از موضوعی است که در دیالوگی که با همسرش که از پیش او رفته است بیان می کند . شرم روشن از ابراز حقیقتی تلخ این است : این کار بد است . این جملۀ وجدان درد آلود روشن است . روشن بوضوح می داند که درام زندگی اش به کجا رفته است جایی که انسانیت افول کرده و در جایی پست و تحقیر شده است . روشن با رفتار ظاهرا کودکانه ای که دارد در عمق شخصیتی بسیار بسیار پیر است. او فندکی را که به قول خودش قلق دار است ، به دست زن دیگری که او هم مانند او والد است میدهد .  زن می خواهد خود را به خاطر دیرکرد وعده تحویل خانه سازمانی آتش بزند ، روی خود بنزین میریزد اما فندک کار نمی کند .  روشن  می داند که آن زن به کجای مواجه با حقیقت تلخی به نام بی خانمانی رسیده است . اعتراضی که در زیرمتن فیلمنامه و از روح فیلم  به گوش مخاطب جدی و باهوش سینما میرسد این است : این درد بیشتر از یک نق نق زودگذر عمیق است !  این یک هشدار است !

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی تصویر امنیتی جدید

گزارش تصویری

مراسم دید و بازدید اهل سنت کیش در روز عید فطر

نماز عید فطر اهل سنت در کیش

راهپیمایی روز قدس در کیش

پخش دعا جوشن‌کبیر به صورت تر‌دی‌مپینگ در کیش

کاریکاتور

کاریکاتور / رسولی صدرعاملی کارگردان مطرح سینما

کاریکاتور / مدیر فرهنگی و آموزشی سازمان منطقه آزاد کیش

کاریکاتور / مدیر روابط عمومی و امور بین الملل سازمان منطقه آزاد کیش

کاریکاتور / مدیر بازرسی و پاسخگویی سازمان منطقه آزاد کیش

عکس

ویدئو